اخبار

شناخت فرش بخشی از وظیفه فرهنگی و تاریخی ماست

تورج ژوله، پژوهشگر حوزه فرش با اشاره به این که این هنر بخشی از هویت تاریخی کشور ماست، گفت: فرش نه فقط هنری زیبا یا کاربردی، بلکه رسانه‌ای فرهنگی است که باورها، آیین‌ها و اندیشه‌های نسل‌های گذشته را در خود حفظ کرده. همان‌گونه که هر ملت موظف است تاریخ خود را بشناسد، شناخت فرش نیز بخشی از این وظیفه فرهنگی و تاریخی به شمار می‌رود.

به گزارش روابط عمومی اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرش ایران به نقل از  ایرنا، تورج ژوله، پژوهشگر، نویسنده و مدرس حوزه فرش دستباف ایران که سال‌ها از عمر خود را صرف شناخت، مستندسازی و آموزش در حوزه فرش کرده است و نه‌تنها با تاریخچه فرش ایرانی آشناست، بلکه نگاه او فراتر از قالی، تمام زیراندازها، بافت‌ها و اشکال مردمی فرش در فرهنگ ایرانی را در بر می‌گیرد.

وی با تأکید بر لزوم افزایش آگاهی در حوزه فرش دستباف، گفت: دستگاه‌ها و رسانه‌های کشور، تلویزیون، مطبوعات و نهادهای اطلاع‌رسانی که به هر جهت به عنوان رسانه فعالیت می‌کنند، وظیفه مهمی برای افزایش سطح آگاهی‌ عموم مردم جامعه ما دارند و باید در این زمینه جست‌وجویی انجام دهند و بدانند واقعاً عموم جامعه ما چه چیزهایی را لازم است بدانند؟ موضوعات بسیاری هستند که امروز به آن احترام می‌گذاریم و بخشی از هویت و زندگی ماست، هر روز که بیدار می‌شویم خود را مقید می‌دانیم که کارهای لازم در این حوزه را انجام دهیم، در ارتباطات اجتماعی، هنجارهای بسیاری وجود دارد که روزمره به واسطه جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم ملزم هستیم آن را رعایت کنیم، در ارتباط با فرش هم باید بدانیم، فرش بخشی از هویت تاریخی کشور ماست.

ژوله ادامه داد: مطالب زیادی در کتاب‌ها مدون شده اما فرش متاسفانه به درستی مورد توجه قرار نگرفته است، شاید به این خاطر که زیر پا بوده و نه جلو چشم! نمی‌دانم! ما نتوانستیم آن‌طور که باید و شاید آن‌چه از دل فرش برمی‌آید و بسیار مهم است را بیابیم و بدانیم گذشتگان ما چه رسالتی در خود حس می‌کردند که موجب شده باورها، آیین‌ها و اندیشه خود را در فرش و انواع دستباف‌ها، برای نسل‌های بعد به ودیعه بگذارند. فرش‌ها نیز این موضوع را مثل یک رسالت در خود حفظ کردند و فقط جنبه زیبایی برای طراحان این نقوش مطرح نبوده، در واقع مثل یک یادداشت، مثل یک کتاب بوده است؛ هر فرش پیام‌هایی دارد.

وی با بیان این که در حوزه فرش‌های عشایری و روستایی این پیام‌ها خیلی قوی‌تر هستند، اضافه کرد: مواردی از جمله بسیاری از مهاجرت‌ها و جابه‌جایی‌ها که در مناطق مختلفی از جغرافیای سیاسی ایران به وقوع پیوسته، مهاجرت‌هایی که از مناطق ماورای خزر انجام شده، مردمانی که به ایران وارد شدند و …، همه و همه را می‌توان در فرش بررسی کنیم و ببینیم. این موضوعات در پیام‌های بسیار خوب و بسیار زیبا به ما رسیده و هر یک بخشی از گذشته ما را ترسیم می‌کنند.

این کارشناس فرش گفت: همانطور که هر کسی باید تاریخ کشورش را بداند و درباره آن مطالعه کند و بداند چه بخش‌های مهم، چه دقائق و ظرائفی از تاریخ گذشته‌ ما هست و همانطور که در آموزش عالی و متوسطه، مطالبی در قالب کتاب‌ها به دانش‌آموزان و دانشجویان آموزش داده می‌شود، چون ملزم هستیم بخشی از مطالب را درباره گذشته تاریخی خود بدانیم، تا حدودی در ارتباط با فرش هم همینطور است. در واقع فرش رسانه بسیار مهمی است که گذشته ما، اعتقادات مذهبی ما، باورها و اعتقادات بومی و منطقه‌ای را که نمی‌خواهم بگویم در سطح ملی یک‌دست است، ترویج می‌کند.

فرش در پیوستگی بسیار عمیق و گسترده با معماری ایرانی است

ژوله با تأکید بر این که در هر نقطه از جغرافیای سیاسی یا فرهنگی ایران فرش‌های بومی خاص خودش وجود داشته است، اظهار داشت: همان‌طور که هر منطقه باورهای خاص و ارزش‌های ویژه خود را دارند، همان مردم، همان اقوام، بسیاری از این‌ باورها را روی بافته‌ها و فرش‌ها منتقل کردند. همان‌طور که خود را ملزم می‌کنیم اقوام غرب یا شرق ایران گذشته و فرهنگ خود را بدانند باید توجه کنیم که بسیاری از این موارد در فرش وجود دارد و فرش بخشی از گذشته ما به شمار می‌آید.

وی گفت: زمانی که مبلمان در کشور ما نبود، همه روی فرش زندگی می‌کردیم، روی فرش بزرگ شدیم، پیشینیان ما همه روی فرش به دنیا آمدند، بزرگ شدند، زندگی کردند، انواع فرش را به حساب بیاورید، لزوما قالی مورد نظر نیست. فرش جایگاه و نقش مهمی داشته، حتی خانه ما را تعریف می‌کرده است. سر اتاق، اول اتاق، از همین ویژگی‌ها اصطلاحات فرش درست شده، به یک قالی «کَلِگی»، «سرانداز»، می‌گویند زیرا در سر اتاق پهن بوده و بزرگ خانواده آن‌جا می‌نشسته، آن‌هایی که کنار دیوار بودند، روی «کناره‌»ها می‌نشستند، می‌خواهم بگویم فرش حتی فضای خانه ما را تعریف و جایگاه‌ها را مشخص می‌کرده، یعنی در پیوستگی بسیار عمیق و گسترده با معماری ایرانی بوده است. نوعی از پیوستگی وجود دارد که هر چه نگاه کنیم، نمی‌توانیم فرش و معماری ایرانی را از هم تفکیک کنیم بخشی از معماری ما را فرش ایرانی تعریف می‌کند، تا همان اندازه که به معماری ایرانی اهمیت می‌دهیم باید به فرش نیز توجه کنیم.

این پژوهشگر به لزوم درک ارتباط فرش و معماری ایران اشاره و اضافه کرد: امروز شاید بخش عمده‌ای از معماری، تنها ساختمان‌سازی شده باشد. من نوعی از معماری را می‌گویم که داستانش در هنر بسیار متفاوت است. می‌خواهم بگویم ما به عنوان یک ایرانی ملزم هستیم همان‌طور که آیین‌ها، باورهای مذهبی، ملی، قومی یا هر چیزی را درباره منطقه خود می‌دانیم، نسبت به فرش هم آگاهی‌ پیدا کنیم. نمی‌خواهم بگویم این آگاهی‌ها از چه جنسی است و وارد جزئیات و مسائل تخصصی‌تر شوم ولی اطمینان داشته باشید اگر برای اقوام غرب ایران، جنوب ایران، شرق ایران، مرکز ایران، به تناسب جایی که در آن زندگی می‌کنند فرش‌ها و دستباف‌های آن منطقه را تشریح کنیم و می‌توانیم بگوییم هر کدام چه بوده و بافت آن چه ضرورتی داشته است؟ چرا فیزیک قالی در شمال به لحاظ ظاهری با فیزیک اقوام شرقی ایران با غرب ایران متفاوت است؟ چه دلایل فرهنگی وجود دارد؟ چه تفاوت‌های اعتقادی؟ چه ارزش‌های معنوی در این دستگاه وجود دارد که آن را از بافته‌های شرق و غرب ایران تفکیک می‌کند؛ دانستن این‌ موارد به نظر من بخشی از وظایف ماست. ما باید بدانیم، این جزئی از وظایف ملی ماست و باید در شرح وظایف‌ دستگاه‌های اجرایی، رسانه‌ها، صدا و سیما این آگاهی‌بخشی وجود داشته باشد.۲

نیازمند نگاهی بین‌رشته‌ای به فرش هستیم

ژوله اظهار داشت: در حال حاضر ما نیازمند نگاهی بین‌رشته‌ای به فرش هستیم؛ از منظر مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی و سایر حوزه‌های مرتبط. هر یک از این رویکردها در جای خود درست و ضروری‌اند، اما آنچه بیش از پیش احساس می‌شود، نیاز به مطالعات میان‌رشته‌ای است؛ مطالعاتی که بتوانند پیوند میان فرش و رشته‌هایی چون جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، معماری، جغرافیای تاریخی، و حتی باستان‌شناسی را برقرار کنند. باید بررسی کنیم که چگونه فرش و دست‌بافته‌ها می‌توانند موضوع پژوهش در این حوزه‌ها قرار گیرند، و بالعکس، این رشته‌ها چگونه می‌توانند به شناخت ما از فرش کمک کنند.

وی با ارائه یک مثال، ادامه داد: در سال‌های اخیر دریافته‌ایم که برخی از یافته‌های باستان‌شناسی که سال‌ها در موزه‌هایی چون موزه لرستان در قلعه فلک‌الافلاک خرم‌آباد یا موزه ملی ایران به نمایش گذاشته شده‌اند، به‌اشتباه به‌عنوان ابزار جنگی معرفی شده‌اند؛ در حالی که با بررسی دقیق‌تر مشخص شده است که این اشیاء در واقع قلاب‌های بافندگی هستند، نه سلاح. این قلاب‌ها به دلیل داشتن سر خمیده، قابلیت فرو رفتن در بدن را ندارند و کارکردی کاملاً متفاوت داشته‌اند. قدمت آن‌ها نیز به حدود ۸۰۰ تا ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد بازمی‌گردد. این یافته‌ها به‌واسطه مطالعه‌ای بین‌رشته‌ای و توسط پژوهشگری که شناختی هم‌زمان از باستان‌شناسی و فرش داشت، روشن شد.

این پژوهشگر گفت: چنین نمونه‌هایی نشان می‌دهد که مطالعات میان‌رشته‌ای نه‌تنها ضروری‌اند، بلکه می‌توانند افق‌های تازه‌ای در پژوهش بگشایند. از این‌رو، شاید بهتر باشد به‌جای تأکید صرف بر رشته‌هایی مانند کارشناسی ارشد طراحی یا بافت فرش، به سمت تعریف رشته‌هایی جدید و میان‌رشته‌ای حرکت کنیم؛ رشته‌هایی که بتوانند به‌طور هم‌زمان در خدمت مردم‌شناسی، شناخت فرش‌، جامعه‌شناسی، باستان‌شناسی و معماری باشند، چنین مسیری، نه‌تنها منطقی، بلکه از منظر علمی و فرهنگی نیز بسیار ضروری است. اکنون به دوره‌ای رسیده‌ایم که اتفاقاً یکی از ضرورت‌های جدی، این است که نگاه‌مان به فرش را بسیار عمیق‌ و گسترده‌ کنیم؛ به‌ویژه نگاهی که فرش را به‌عنوان یک رسانه تلقی می‌کند. باید این جنبه از فرش را استخراج کرده و آن را معناشناسی‌ کنیم.

ژوله با اشاره به بازخوانی نقوش فرش توسط پژوهشگران گفت: هنرشناسان و ایران‌شناسان بزرگ و نامداری نقش‌مایه مثلث و سه‌گوش‌های به‌هم‌پیوسته را به‌عنوان نماد کوه یا کوه‌های پرآب معرفی کرده‌اند. این نقش‌مایه در هنر ایران جایگاه بسیار ویژه‌ای دارد و در حوزه‌های گوناگون و آثار متنوعی قابل مشاهده است. از جمله می‌توان به آرتور آپهام پوپ و همسرش، فری ساکرمن و بسیاری دیگر اشاره کرد که این موضوع را به همین شیوه مطرح کرده‌اند اما وقتی از دریچه‌ای دیگر نگاه می‌کنیم، به دیدگاه یکی از فرش‌شناسان می‌رسیم؛ کسی که علاقه بسیاری به فرش داشت و مطالعات بین‌رشته‌ای فراوانی نیز انجام داده بود. وی که اکنون در ایران نیست مطرح می‌کرد: در هر حوزه‌ای از هنر ایران، وقتی می‌خواهند پیکره‌ای زنانه را نشان دهند و تفاوت آن را با پیکره مردانه آشکار سازند، این تفاوت را از طریق یک مثلث نمایش می‌دهند. این مثلث‌ها چه معنایی می‌توانند داشته باشند؟ به‌ویژه تبلور و انعکاس‌شان در شیوه‌هایی که در بافته‌ها، مشخصاً در انواع قالی‌ها مانند گبّه‌ها، نمود پیدا می‌کند.

وی اضافه کرد: شیوه‌ای که این مثلث‌ها کنار هم قرار می‌گیرند، آیا لزوماً به معنای کوه‌های پرآب یا سلسله‌کوه‌های به‌هم‌پیوسته است؟ نه! در نمونه‌های بسیاری، ما با پیکره‌های زنانه‌ای مواجه می‌شویم که تفاوت‌شان با پیکره‌های مردانه از طریق بدنی سه‌گوش نمایش داده شده است؛ پیکره‌هایی سه‌گوش که پا و دست دارند، اما فرم بدنی‌شان به‌وضوح زنانه است. این پیکره‌ها گاه به تعداد بیست تا سی عدد، دور تا دور حاشیه یک فرش را احاطه کرده‌اند. حال اگر این پیکره‌ها را ساده‌سازی کنیم، به همان سه‌گوش‌های به‌هم‌پیوسته خواهیم رسید. از همین جا، این نقش‌مایه شاخه‌های تفسیری مختلفی پیدا می‌کند. این نکته‌ای بسیار مهم است، اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم، دنیایی تازه پیش روی‌مان گشوده خواهد شد. از میان نقوش بسیاری قالی‌ها و دست‌باف‌های ما، مفاهیمی بیرون می‌آیند که به‌کلی متفاوت‌ با زمانی هستند که این نقوش را صرفاً به‌عنوان نماد رشته‌کوه‌ها یا سلسله‌کوه‌ها ببینیم. این فقط یک مثال کوچک بود اما وقت آن رسیده که کسانی با نگاه اسطوره‌شناسانه یا معناشناسانه و شاید با رویکردی هستی‌شناسانه به قالی و فرش به میدان پژوهش بیایند و این نقوش را با تفکر و رویکردی جدید دوباره بررسی کنند.

وی گفت: در حوزه تخصصی مطالعات فرش‌، اکنون حدود یک دهه است که فرش‌شناسان بزرگ دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که ممکن است اشتباهاتی در کارشناسی‌هایی که پیش‌تر روی فرش‌های بسیار معروف انجام شده بود، فرش‌هایی که در موزه‌های معتبر جهانی نگهداری می‌شوند و کسی هم تا پیش از این به خود اجازه نمی‌داد درباره قدمت، محل بافت، یا ویژگی‌های فنی‌شان تردیدی وارد کند، وجود داشته باشد. اکنون این فرش‌ها دوباره از موزه بیرون آورده شده‌اند تا مورد بررسی‌های فنی قرار گیرند و حتی خاستگاه و منطقه‌ بافت‌ آن‌ها ممکن است تغییر کند، به نظر می‌رسد همه‌چیز در حال بازبینی است.